اين روزها همه مي زنند
 
POLICY
POLICY

روزگار غمباري را سپري مي کنيم که هرکس، هرچه و هرجا که دستش برسد از آن مي زند تا توازن مالي خود را برقرار کند.
ناگوارتر و تلخ تر از اتفاقات کلان اقتصادي که اين روزها همه درباره اش صحبت مي کنند شايد همين رخدادهاي پيدا و پنهاني باشد که در گوشه گوشه شهر همه را به فکر فرو برده اما ماجرا آنقدر خرد و جزئي است که کسي درباره اش حرفي نمي زند.
اين روزها همه مي زنند. يکي از زندگي خود، يکي از تفريح و معاشرت و کسي هم اگر دستش برسد و امکانش را داشته باشد از خدمت يا محصولي که به مردم تحويل مي دهد. اين روزها گذرتان به هر صنفي بيفتد و سر و کارتان با هر قشري باشد به وضوح مي توانيد از کاهش کيفيت و کميت و خدمات ارائه شده مطلع شويد.
کافي است از رستوراني غذا بگيريد، سر و کارتان به بيمارستان بيفتد، لباسي سفارش دهيد، جنسي بخريد، اتومبيلتان را به تعميرگاه ببريد و يا اينکه به نحوي با مراکز خدماتي در ارتباط باشيد، خواهيد ديد که چگونه از يک جاي کار مي زنند و کم مي گذارند تا به خيال خود، دخل و خرجشان با هم بخواند.
مثال معروف و عاميانه اين "زدن" را وقتي مي بينيم و مي شنويم که بسته چيپس يا پفکي باز مي شود و در کنار حجم زيادي از هوا، مقداري خوردني هم يافت مي شود! قضيه روشن است فلان کارخانه براي بقا و سوددهي، از محصول خود مي زند. اوضاع ديگر مواد خوراکي هم بهتر نيست. توليدکنندگاني که نمي توانند قيمت محصول خود را افزايش دهند از محصول کم مي کنند. رستوران هايي که ظرفيتشان براي افزايش قيمت يک پرس غذا به پايان رسيده و کششي براي افزايش قيمت ندارند يا از طول سيخ مي کاهند يا از مخلفات غذا مي زنند يا بي خيال کيفيت و مواد مرغوب مي شوند.
صبر کنيد، داستان هنوز ادامه دارد. کارمندان بخش خصوصي و ادارات غيردولتي اين روزها مي بينند که مدير شرکت از نابساماني اوضاع اقتصادي به ستوه آمده و در اولين گام، اقدام به قطع مزاياي جانبي و امتيازات کاري کرده است. کارمندان هم که حقوق و پاداش را متناسب با حال و روز خود نمي بينند به صورت متقابل تا جايي که بتوانند از کار مي زنند.
آنها که زماني که سفر ساليانه دبي و تايلندشان قطع نمي شد، با افزايش بي سابقه قيمت ارز از مسافرت هاي خارج از کشور خود مي زنند، خانواده هايي که امکان پذيرايي و برپاکردن سفره هاي شام را ندارند از مهماني هاي خانوادگيشان مي زنند. گروه ديگري که زماني به برنامه هاي فرهنگي، هنري بها مي دادند از کنسرت موسيقي و سينما تئاترشان مي زنند. دوستان و رفقايي را مي شناختم که پاي ثابت رستوران ها و بوفه هاي گران قيمت تهران بودند. اين روزها که هزينه هاي زندگي سرسام آور شده، اين ها هم از رستوران بازي هايشان مي زنند.
جواناني که اهل استخر و بدنسازي و اجاره زمين فوتبال و ديگر سالن هاي ورزشي بودند با وضعيتي که برايشان به وجود آمده از ورزش خود مي زنند.
مادري که نيازهاي مختلف اعضاي خانواده را مي بيند از سفره رنگين مي زند. پدري که درخواست هاي فرزندانش را مي بيند از لباس نوي شب عيد خود مي زند.
خانواده متديني که مي بيند سه شب اقامت در مشهد چه هزينه هايي اضافه بر حد معمول تحميل مي کند به امام زاده صالح رضايت مي دهد و از زيارت مي زند. نوعروس و مادرِ حيرت زده، وقت خريد، با بغض و آه، از جهاز و جنس عالي مي زنند. ماه داماد و پدر، هنگامِ رفع احتياج، از براي دفع کسري هاي خود، اين در و آن در مي زنند.
بستگان و قوم و خويش، البته حق دارند ولي، موعدِ چشم روشني با شرم و حزم و احتياط، از سکه و زر مي زنند.
مردماني هم که البته ندارند هيچ آه در يک بساط، از سر ناچاري و درماندگي، بر سينه و سر مي زنند.
ماجرا اما به همين جا ختم نمي شود. گروه ديگري هم هستند که جور ديگري مي زنند. آنهايي که دستي در توليد نداشته يا امکاني براي کاهش محصول ندارند، صبورانه اوضاع را نظاره مي کنند و به وقتش از جيب مردم مي زنند. اين دسته از افراد کاري ندارند که قيمت ها چه وضعي پيدا مي کند و اقتصاد چه حال و روزي دارد. اينها خودشان مستقيم با مردم طرف حسابند و هرچه ارزش پولشان کم شود يا تورم افزايش يابد، آن را به وقتش با مشتريانشان حساب مي کنند.
دندانپزشک يا جراح متبحري که با علم به نياز بيمارانش، تعرفه هايش را ماه به ماه افزايش مي دهد، راننده تاکسي که در آخرين ساعات شب يا زير بارش باران، بيچارگي مسافران را فرصت خوبي براي دو برابر کردن کرايه مي بيند، خرده فروشي که قيمت خريد را ناديده گرفته و قيمت اجناسش را به روز تعيين مي کند، اينها همه از جيب مردم مي زنند و در دلشان استدلال خاص خودشان را دارند: «فرقي نمي کند تورم چقدر باشد و هزينه هايم چقدر افزايش پيدا کند، وضعيت هرچه شود من هم از مشتريانم را مي گيرم و کسري را جبران مي کنم
گروه ديگري هستند که نه توليدي دارند، نه فروشي دارند و نه خدماتي که از آن بزنند. اين ها در مواجهه با مشکلات و گرفتاري هاي روز، کم طاقت تر و کم توان تر شده، اعصابشان ياري نمي کند و در نتيجه از لطف و نوعدوستي خود مي زنند. اين ها ديگر دست نيازمندي نمي گيرند، ميزان ياري و نيکوکاريشان افت مي کند. در اختلافات کوتاه نمي آيند، از خودگذشتگي نمي کنند و از انسان دوستي و ... خود مي زنند.
اين بخش آخر شايد خطرناک ترين نوع "زدن" باشد؛ اتفاقي که اثرات اجتماعي نگران کننده اي داشته و زندگي در جامعه را سخت مي کند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, :: 8:48
محمد حقيقي راد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید وبلاگ من سعي مي كنه كه حق بگه نه اينكه رياكارانه تملق كسي را بگويد
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

سلام وب خوبي داري ؟ در ضمن از قالب خوبي استفاده كردي اگر دوست داري يك سر بيا به وب ماهم بزن خوشحال ميشم زحمت كم ميكنم تا ديگ مزاحمتون نمي شوم







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 160
بازدید کل : 50677
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1